داستان قسمت ۱۵۰ استانبول ظالم
داستان قسمت ۱۵۰ سریال ترکی استانبول ظالم
داستان استانبول ظالم قسمت ۱۵۰
داملا و جیوان در حال درد و دل و صحبت با هم هستند آن هم در حیاط خانه
اندکی بعد جرن چمدانش را بر میدارد و وارد آن جا می شود. داملا وقتی آن ها را می بیند حسابی عصبانی می شود
او با طلبکاری تمام میگوید بعد از آنکه آگاه فوت کرد. حرف هایش دیگر هیچ اعتباری ندارد و او ترجیح می دهد به خانه بر گردد
داملا پرخاش میکند و از او میخواهد خانه را ترک کند اما جرن میگوید که ماندن حق اوست
جمره و سحر وقتی صدای جرن را می شنوند بیرون می آیند . سحر دعوایش با جرن بالا می گیزد اما او هیچ اهمیتی نمی دهد و وارد خانه میگردد
در این هنگام باشاک را در حال بغل کردن بچه اش می بیند و در نتیجه عصبانی می شود بچه را گرفته و با او یک دعوای حسابی راه می اندازد
سحر وقتی به خانه می آید با نریمان تماس برقرار می کند. او تقریبا مطمئن است که علت رفتارهای جرن ، نریمان است و بنابراین با نریمان دعوا می کند
نریمان دوباره از او یادی میکند که بهتر است گفته شود که چه کسی پدر واقعی اوست.
در قسمت ۱۵۰ استابول ظالم سحر نرمیان را تهدید میکند
در قسمت ۱۵۰ استانبول ظالم:
سحر با تهدید کردن نریمان به او می فهماند که نباید چیزی به جمره بگوید و گرنه برایش گران تمام می شود
جمره داخل خانه وارد می شود و سحر با دیدن او تماس را قطع می نماید.
او برای حرف های مشکوک با نریمان در مقابل جمره توجیهاتی می آورد
جمره خود را به حیاط می رساند
ندیم به خانه می آید و وقتی جمره را در حیاط می بیند که کاش حقیقت را زودتر به او می گفت تا شاهد اتفاقات آزار دهنده نبود.
جمره ناراحت و پشیمان و البته اندکی هم دلخور می شود
جرن با رفتن به اتاق شنیز می خواهد او را حرص دهد. او میگوید من به زودی با جنک ازدواج خواهم کرد و خواسته هایم برآورده می شود.
شنیز اگر چه با شنیدن این حرف ها آشفته می شود. اما نمی تواند واکنشی نشان دهد
حرف های دکتر در قسمت ۱۵۰ استانبول طالم
در اپیزود ۱۵۰:
دکتر جنک با تماس گرفتن از او میخواهد که هرچه سریع تر در مطب حاضر شود
او می گوید نتیجه آزمایشات بسیار بد شده است و بعید می دانم امیدی به زنده ماندن باشد
او میگوید باید تنها روش درمانی را پیگیری کن چراکه اگر به این مهم توجه نداشته باشی به زودی زود خواهی مرد
جنک میگوید من قصدی برای درمان ندارم و دوس دارم همین طور سپری کنم. او سپس بی توجه به صحبت های دکتر از آن جا می رود
ندیم به داخل خانه آمده و با دیدن جدن شوکی به او دست می دهد. او یک دعوای حسابی با جرن راه می اندازد و در نهایت می گوید که وجودت هیچ اهمیتی برایم ندارد.
سپس می گوید تو حتی لیاقت این را نداری از خانه بیرون بروی
در نیمه های شب وقتی که همگی در خوابی عمیق فرو رفته اند . شنیز حرف های جرن را به او یادآوری می کند با حرص آن جا را ترک میکند
او پیش جرن می رود و سعی دارد با گذاشتن بالست روی صورتش او را خفه کند
وقتی جرن تقلا می کند و بیدار می شود با دیدن شنیز شوکی ب او وارد می شود و جیغ می کشد.
شنیز اتاق او را ترک میکند و به اتاق خودش می رود.
خب عزیزان داستان قسمت ۱۵۰ سریال ترکی استانبول ظالم با هم مرور کردیم با سایر اپیزود ها به غیر ۱۵۰ در خدمت شما هستیم
- دیدگاها ، پس از تایید مدیران سایت منتشر خواهند شد.
- دیدگاهای انگلیسی یا غیر مرتبط با مطلب منتشر نخواهند شد.