داستان قسمت ۹۸ سریال هرجایی / ترکی تردید 98 | دانلود شبانه

داستان قسمت ۹۸ سریال هرجایی / ترکی تردید 98 | دانلود شبانه

  • خانه
  • دانلود فیلم های اکران شده
  • دانلود سریال ایرانی
  • دانلود آهنگ تیتراژ
  • تماس با ما

داستان قسمت ۹۸ سریال هرجایی

  • دسته بندی : داستان و بازیگران
  • دیدگاه :0
  • 1399 views

داستان قسمت ۹۸ سریال هرجایی / تردید

سریال ترکی هرجایی داستان قسمت ۹۸

هازار میخواد تا ریان دنبال میران بره و اونو از رفتن منصرف کنه. ریان شتاب زده پست سر میران راه می افته و نصوح سعی میکنه جلوش رو بگیره

اما ریان خودشو به الیف و میران می رسونه و از اون میخواد تقصیرشو ندیده بگیره

میران میگه حالا شبیه من شدی، حالا باید تو التماس کنی و من بشنوم. همه تون خواستید منو داغون کنید. ما دیگه هیچ حرفی برای گفتن نداریم

از اون طرف حنیفه به عزیزه خبر میده که الیف در خونه ساداغلوها به کارهاش معترف شده و گفته هل دادن هازار کار اون بوده

عزیزه هم که الیف خیلی خیلی براش ارزش داره، دست و پاش رو گم میکنه و فیرات و افرادش رو بر میداره و به سمت عمارت شاداغلو میره

فیرات خیلی زود خودشو به ریان و میران می رسونه و الیف رو سوار ماشین میکنه.

میران پیاده راه می افته و ریان هم دنبالش میره

در عمارت شاداغلو وقتی زهرا به هازار میگه : من میرم و خودم همه چیز رو کف دست ریان میذارم که تقصیر منه

هازار میگه بیخود!

تو مادرشی، نباید این کارو بکنی. نباید ازت دلسرد بشه که اگر بشه برای همیشه از دستش میدی

در این گیرو دار صدای عزیزه توی خونه می پیچه و جهان و آزاد هم به کوچه میرن تا اونو ببینن

و عزیزه طبق معمول سر الیف داد بلندی میزنه

ادامه داستان قسمت ۹۸ سریال هرجایی /تردید

ادامه داستان قسمت ۹۸:

بهش میگه تو اعتراف کردی ولی میدونی با این اعترافت چه بلایی قراره سر خودت بیاری؟

اون با دیدن جهان میگه : به نظر هازار خودش از پله ها سقوط کرده و الیف هازار رو هل نداده

الیف برای حغظ جان میران این کارو به گردن گرفته.

وای به حالتون اگر بلایی سرش بیاد زندگیتون رو سیاه میکنم

جهان دست به اسلحه می بره و میگه من شبیه برادر و پدرم نیستم، من هیچ گذشتی ندارم.

اگر کسی بخواد اذیتم کنه واقعا اذیتش میکنم.

نابودت میکنم، اگر دست از سر خونواده ام بر نداری

عزیزه از رفتارش وحشت میکنه و نصوخ میگه باید خوشحال باشی که پسرم هیچ آسیبی ندیده

وگرنه نابودت میکنم برو گم شو

الیف از ماشین پیاده میشه و داد میزنه که انداختن هازار کار اون بوده و  بعدش میگه میران تقصیری نداشت و عذرخواهی میکنه

تسبیح عزیزه می افته ، و از اونجایی که عمو یوسف ، تسبیح رو شناخته با حالت شگفتی و تعجب به عزیزه نگاه میکنه

بعد از اینکه عزیزه و افرادش اونجا رو ترک میکنن، جهان با خودش میگه . وقتی الیف رو به شاداغلو تبدیل کردم اون وقت تازه میفهمی من کی ام

ریان خودشو خیلی سریع به میران میرسونه و ازش عذر خواهی میکنه و قسم میخوره من هرگز و هرگز فک نمیکنم تو به جون بدرم سوء قصد داشتی

میران میگه خیلی خیلی سخته که آدم بخواد به حرف اون گوش بده ولی کسی اهمیتی قائل نباشه

لطفا به خونه ت برگرد

اما ریان نا امید میشه و دوباره به دنیال اون راه می افته…..

عزیزه، الیف رو به عمارت بر میگردونه و داد میزنه ! چرا اینقدر بی عقلی که این کارو انجام دادی

اول میخوای اعتراف کنی بعدی عذر خواهی

مگه اونا از ما عذرخواهی کردن

اون ها هدفشون جز کشتن میران چیزی نیست.

الیف داد میزنه و میگه نه اصلا این طور نیست. تو نقشه ای که توی ذهنت داری رو میخوای پیاده کنی

گونول جل میاد و میگه از شنجه دادن ما لذت می بری و برای ما ارزشی قائل نیستی

عزیزه میگه تو مجبوری اطاعت کنی چون هرچی داری از من داری. تو باید کاملا مطابق خواسته های من رفتار کنی

سلطان جلوش رو میگیره و میگه اگر بخوای آسیبی به گونول برسونی ، یقینا با من طرف هستی.

عزیزه هم از اطراف محاصره میشه و شروع به داد زدن میکنه

اون میگه گونول و الیف باید به لندن برن و البته اسماء هم باهاشون میاد

فیرات به عزیزه اعتراض میکنه و اسماء هم شروع به گریه کردن میکنه

اما عزیزه میگه همینی هست که میگم!

اون به نگهبان میگه الیف رو توی اتاق زندانی کن.

سلطان به گونول میگه:

هدف عزیزه اینه که میران رو قربانی کنه. اون میخواد هر طوری که شده نقشه اش رو عملی کنه

گونول که نگران میران هست میگه باید باهاش صحبت کنم.

سلطان هم به خودش قول میده ، هر کاری کنه تا الیف عروس شاداغلوها بشه

ریان هنوز هم دوس داره میران اونو ببخشه و البته بهش التماس هم میکنه

اما میران میگه اشتباه از من بود که تو رو توی کلبه جا گذاشتم و البته بعدا میخواستم جبران کنم.

من کارای زیادی به خاطرت کردم اما هیچ وقت بهم اعتمادی نداشتی و حتی اذعان داشتی که نامه پدرتو من دزدیدم….

همین امروز توی اتاق مادرم گریه کردی و باهام همدردی کردی

الان میگی برات نقش کشیده! واقعا که…تو امروز نشون دادی که بدون گلوله میشه آدم کشت.

بعد از این سکانس اون میره و ریان رو تنها میذاره

نصوح در خونه به هازار میگه تو نباید اجازه بدی ریان دوباره پیش عزیزه برگرده . اون ممکنه بلایی سرش بیاره

همه متعجب میشن چون اولین باری هست که از ریان طرفداری کرده

نصوخ ادامه میده که اون با ارزش ترین نوه ی منه

هازار میگه منم دقیقا به همین خاطره که همه چیو اعتراف کردم. چون نمی خواستم

هر روز در چشم های اون عذاب رو ببینم

آزاد به الیف زنگ میزنه و حال اونو می پرسه و الیف میگه من خواستم با اعترافم کمکی کنم ولی بدتر شد

من دوس دارم ریان و میران، آشتی کنن. حالا هم مادر بزرگ میخواد برای  تنبیه منو به لندن بفرسته

آزاد میگه اون خیلی ترسیده از اینکه ما بلایی سرت بیاریم.

اگر لازم باشه من با میران صحبت میکنم و نمیذارم تو بری

خب عزیزان داستان قسمت ۹۸ سریال هرجایی را برای شما توضیح دادیم. با سایر اپیزود ها درخدمت شما عزیزان هستیم. با قسمت ۹۸ در خدمت شما هستیم

قبلی تاریخ اربیعین در سال ۱۳۹۹
بعدی داستان قسمت ۹۹ سریال هرجایی
فیلم های پیشنهادی
  • داستان و بازیگران سریال شرم

  • داستان قسمت ۱۰۷ دختر سفیر

  • داستان قسمت ۱۶۵ سریال زن (کادین)

  • داستان قسمت ۱۸۷ سریال گودال

  • داستان قسمت ۲۴۰ سیب ممنوعه

  • دیدگاها ، پس از تایید مدیران سایت منتشر خواهند شد.
  • دیدگاهای انگلیسی یا غیر مرتبط با مطلب منتشر نخواهند شد.

انصراف

9 − 6 =

دسته‌ها

  • اخبار داغ
  • پیام تبریک و عکس نوشته
  • تعداد قسمت های سریال
  • داستان و بازیگران
  • دانستنی ها
  • دانلود آهنگ تیتراژ
  • دانلود انیمیشن
  • دانلود برنامه
  • دانلود سریال ایرانی
  • دانلود سریال کره ای
  • دانلود فیلم ایرانی
  • دانلود فیلم خارجی
  • دانلود فیلم های اکران شده
  • دنیای مد و مدلینگ
  • ساعت پخش و تکرار
  • سایر مطالب
  • عکس و بیوگرافی
  • کلیپ داغ
  • نقد و بررسی فیلم و سریال
فیلم های اکران شده و آماده دانلود
  • فیلم جانان

  • تپلی و من

  • فیلم شاه کش

  • فیلم نیوکاسل

این قالب توسط تولک طراحی شده کپی بردای شرعا حرام و پیگرد قانونی دارد