راحیل که خود یک جراح است، همسرش را در یک جراحی از دست می دهد. او طبق وصیت همسرش تصمیم دارد تا جنازه ی همسرش را دزدیده و در روستایی دورافتاده به خاک بسپارد.در این میان ملک الموت بر او ظاهر می شود و می فهمد فرصت چندانی برای این کار ندارد. البته یک اتفاق هیجان انگیز به وقوع می پیوندد. ملک الموت عاشق راحیل می شود